جستجوی این وبلاگ

۱۳۹۶ اردیبهشت ۲۷, چهارشنبه

چرا سیاست خارجی در مناظرات نامزدها مطرح نشد؟

موضوع اعمال قدرت رهبر در حوزه سیاست خارجی آنچنان دستان یک رییس جمهور را می بندند که اگر فرد منتخب صد در صد آراء را نیز به خود اختصاص دهد و مردم از او قول گرفته باشند که مثلا از ادامه حضور در سوریه خودداری کند یا با امریکا رابطه ای جدید دراندازد، هرگز چنین اختیاری در دست ندارد هرچند نامش رییس "جمهور" باشد.
علیزاده:به رغم این همه حجم گسترده معضلات سیاست خارجی چرا این موضوعات در مناظرات مطرح نشد؟


چرا سیاست خارجی در مناظرات نامزدها مطرح نشد؟

چرا سیاست خارجی در مناظرات نامزدها مطرح نشد؟ آیا این ناشی از غفلت نامزدها نسبت به موضوعات کلان سیاست خارجی بود؟ این پرسش از آن روست که افزون بر مسائل و معضلات داخلی کشور اعم از تورم، رکود، بیکاری، فساد، اعتیاد و...، اینک جمهوری اسلامی با معضلات کلانی در حوزه مسائل خارجی گرفتار است. چند نمونه آن عبارت است از: برقرار بودن تحریم های غیرهسته ای، درگیری نظامی در یمن و سوریه، تنش با بسیاری از کشورهای عربی، محکومیت های متعدد بابت نقض حقوق بشر، وضعیت قطع رابطه با چندین کشور از کانادا گرفته تا سودان و جیبوتی و مالدیو و...
به رغم این همه حجم گسترده معضلات سیاست خارجی چرا این موضوعات در مناظرات مطرح نشد؟ این در حالی است که این موضوعات مستقیم یا غیرمستقیم به موضوعاتی تهدیدساز در  حوزه امنیت ملی پیوند دارند.
به تهدیدی که متوجه ملتی باشد، "تهدید ملی" گفته می شود. از آنجایی که ملت ها زمام امور خود را به دولت ها می سپارند، ناگزیر زدودن تهدید از امنیت یک کشور یا به بیان دیگر تأمین امنیت یک کشور، "وظیفه ذاتی" دولت هاست. دولتی که در تأمین امنیت ملی کوتاهی ورزد در اصلی ترین وظیفه ذاتی خود کوتاهی ورزیده است. تا امنیت حاصل نیاید هیچ اقدام ثمربخش دیگری نمی توان انجام داد. اگر چنین است چرا رییس دولت بعدی مورد پرسش در موضوعات ملتهبی همچون روابط ایران و عرب، ایران و اسرائیل، ایران وامریکا، ایران و اتحادیه اروپا، حقوق بشر و... قرار نگرفته است؟
بر خلاف تصور غالب، تهدید ملی صرفاً موضوعات داخلی مانند تورم، رکود، بیکاری، اعتیاد و... نیست. تهدید ملی می تواند به موازت منشأ داخلی، منشأ خارجی نیز داشته باشد. احتمال بروز جنگ، احتمال وضع تحریم، ورود در مناقشات منطقه ای با دیگر کشورها، قرار گرفتن در وضعیت انزوای بین المللی و... از مصادیق خطیر منشأ خارجی برای تهدید ملی است. حوزه مسائل خارجی اگر پرالتهاب تر از مسائل داخلی نباشد، کمتر از آن نیست پس چرا برای این همه موضوع ملتهب هیچ پرسشگری صورت نگرفته است؟
چند درصد از پرسش ها در مناظرات و مصاحبه ها معطوف به روابط تنش آلود ایران و کشورهای منطقه بود؟ چند پرسش معطوف به احتمال وضع تحریم های غیر هسته ای بود؟ چند پرسش معطوف به روابط پر تنش ایران و جهان عرب بود؟ چند پرسش متوجه سیاستگذاری ایران در دوران به قدرت رسیدن ترامپ در امریکا بود؟ چند پرسش معطوف به  روابط ایران و اتحادیه اروپا بود؟
پس از سه دور مناظرات تلویزونی، ده ها برنامه رادیویی و ساعت ها تبلیغات انتخاباتی که تاکنون از تک تک نامزدهای ریاست جمهوری شاهد بوده ایم، به راستی کدامیک از آنها مورد آزمون و پرسش درباره منشأ خارجی برای تهدید امنیت ملی قرار گرفتند؟

تعمد در پرسش نکردن از مسائل سیاست خارجی
گو اینکه تک تک نامزدها بنا به سلیقه خود، حوزه مسائل داخلی و در رأس آن وخامت وضعیت اقتصادی را مورد توجه قرار داده و راه حل هایی (عمدتا عوامگرایانه) ارائه داده اند، اما، به نظر می رسد "تعمدی آشکار" در کار بود که اساسا پرسش هایی در حوزه سیاست خارجی مطرح نگردد. نمی توان باور کرد که این چشمپوشی از مسائل ملتهب سیاست خارجی از سر غفلت اتفاق افتاده است. پس راز این تعمد در پرسش نکردن از مسائل سیاست خارجی چه بود؟
پاسخ در اینجاست که اگرچه برگزیده انتخابات را رییس "جمهور" می نامند، اما کیست که نداند در ساختار قدرت در نظام جمهوری اسلامی، ریاست او بر جمهور مردم منهای یک نفر است. از قضا همان یک نفر (رهبر) بخش زیادی از قدرت را در دست دارد. تمامی قدرت نظامی و انتظامی کشور در کف قدرت اوست. تعیین مقامات انتصابی (قوه قضائیه، فقهای شورای نگهبان، اعضای تشخیص مصلحت و...) به دست اوست.
از همه مهم تر سیاستگذاری در حوزه مسائل سیاست خارجی نیز بر عهده رهبر است. این فریبی بزرگ است که وزارت خارجه را رکن اصلی سیاستگذاری در مسائل خارجی بدانیم. همین که بنا به قانونی نانوشته، وزیر خارجه با نظر رهبر تعیین می گردد خود دلیلی است بر اینکه سیاست خارجی در دست رییس جمهور نیست. رییس جمهوری که نتواند وزیر خارجه خود را بدون اعمال سلیقه رهبر انتخاب کند، چگونه می تواند در مسائل سیاست خارجی سیاستگذاری کند؟
حال اگر بدانیم سیاستگذاری در حوزه مسائل خارجی با رهبر و نه با رییس جمهور است، پرسشگری از نامزدهای ریاست جمهوری در حوزه ای که اساساً تحت اختیار آنان نیست، معنا ندارد. برای مثال، چگونه صدا و سیما می توانست از نامزدها پرسش کند که در موضوع رابطه با امریکا چه نظری دارند و کدام الگو را پیشنهاد می دهند؟ آیا ادامه قطع رابطه با امریکا را مناسب می دانند یا بازنگری در خصومت با امریکا را؟
آیا در ساختار قدرت در جمهوری اسلامی اساساً چنین پرسشی می تواند در حوزه وظایف رییس جمهور قرار گیرد در جایی که سیاست خارجی به دست رهبر تعیین می گردد؟ آیا نامزدها می توانند به مردم وعده دهند که " ای مردم در صورت انتخاب، برنامه ای مدون بر تجدید رابطه با امریکا دارم." آیا او می تواند بگوید که ورود ایران در جنگ داخلی سوریه و یمن مغایر با منافع ملی کشور است؟ آیا اساساً متصور است که او بتواند به حوزه معضلات نقض حقوق بشر در ایران ورود کند؟
حال که دستگاه قضایی یورشگران به سفارت عربستان را تحت تعقیب قضایی قرارداده و ظریف حمله به سفارت عربستان را "حماقت و خیانت تاریخی" توصیف کرده، آیا هیچ یک از نامزدها می توانند حمله به سفارت امریکا در سال ۱۳۵۸ را از نوع همان حماقت و خیانت تاریخی توصیف کنند و طرحی نو در اندازند؟
از یاد نباید برد هنگامی که روحانی به ابتکار خود در نخستین ماه های ریاستش با رییس جمهور امریکا (اوباما) گفتگوی تلفنی کرد، خودروی او در تهران پس از بازگشت از نیویورک مورد حمله و کفش پرانی جمعی از معترضان قرار گرفت.
جالب تر اینکه سردار احمدی مقدم، فرمانده وقت نیروی انتظامی، یورش به خودروی رییس جمهور را چنان بی اهمیت دانست که گفت:« در فرودگاه مهر‌آباد هنگام بازگشت رئیس جمهور به کشور اتفاق خاصی رخ نداده است، بالاخره یک گروه موافق و گروهی نیز مخالف هستند». وی افزود: « ما نباید در این ارتباط سخت بگیریم مردم با آراء و نظرات مختلف آمدند، مسئولان نیز تحمل کردند و رئیس جمهور نیز اعتراضی در این مورد نداشتند.»
این واکنش غضبناک جمعی کوچک و یورش آنان به خودروی رییس جمهور، اما، برای محمد خاتمی به قدری موجبات نگرانی بود که آن را آغاز فرجامی شوم دانست و گوش زد کرد  که «اگر با این جریانات تندرو برخورد نشود، باید منتظر ترور بود.».
این ابتکار روحانی از دید خامنه ای نیزمورد توبیخ قرار گرفت. خامنه ای آن را اقدامی "نابجا" توصیف کرد و در ادامه امامان جمعه، موضوع رابطه با امریکا را "خاص اختیارات مقام رهبری" دانستند و رییس جمهور را از ورود به آن پرهیز دادند.
این تنها یک نمونه از مسلوب الاختیار بودن رییس جمهور در حوزه مسائل سیاست خارجی است. از این دست مثال ها، صدها مثال دیگر می توان آورد. به بیان دیگر، موضوع اعمال قدرت رهبر در حوزه سیاست خارجی آنچنان دستان یک رییس جمهور را می بندند که اگر فرد منتخب صد در صد آراء را نیز به خود اختصاص دهد و مردم از او قول گرفته باشند که مثلا از ادامه حضور در سوریه خودداری کند یا با امریکا رابطه ای جدید دراندازد، هرگز چنین اختیاری در دست ندارد هرچند نامش رییس "جمهور" باشد.


http://www.radiofarda.com/a/f3-election-absence-foreign-policy/28493740.html

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر