جستجوی این وبلاگ

۱۳۹۳ اسفند ۲۲, جمعه

فروپاشی اخلاق سیاسی در امریکا یا جمهوری اسلامی؟

چگونه است که جمهوری اسلامی به هزاران هزار ساعت بازرسی های آژانس تن در می دهد و آن را دلیل صلح آمیز بودن برنامه هسته ی می داند اما، به قدر یک دقیقه اجازه بازرسی احمد شهید (گزارشگر منصوب شورای حقوق بشر) از ایران را نمی دهد؟ چه فرقی است بین تعهد ایران به آژانس و تعهد ایران به شورای حقوق بشر؟ چگونه است که صادق لاریجانی رییس قوه قضائیه، صراحتا اعلام می دارد که سیاست ما نپذیرفتن گزارشگر ویژه است؟
US Kongress 


فروپاشی اخلاق سیاسی در امریکا یا جمهوری اسلامی؟


نامه 47 سناتور امریکایی خطاب به مسئولین ایرانی مبنی بر اینکه تعهدات احتمالی دولت اوباما به ایران در پرونده هسته ای، "با چرخش قلمی" توسط دولت بعدی امریکا قابل نقض است، واکنش تند آیت الله خامنه ای را به همراه داشت.
وی در نخستین دیدار با اعضای خبرگان به ریاست محمدی یزدی با اشاره به مضامین نامه مذکور گفت: "همین نامه سناتورها نشانه فروپاشی اخلاق سیاسی است در نظام امریکا. چون همه دولت های عالَم طبق مقررات شناخته شده و پذیرفته بین المللی به تعهدات خودشان پایبندند. بالاخره دولتی تعهدی می کند و می رود و دولت بعدی که آمد، تعهد به جای خود باقی است. نقض تعهد نمی کنند.... این[نامه] نهایت فروپاشی اخلاق سیاسی است. و نشان دهنده این است که آن دستگاه [نظام سیاسی امریکا] واقعا قابل ادامه نیست یعنی آن دستگاه، دستگاه متلاشی شده است."
با این بیان، آیت الله خامنه ای مدعای 47 سناتور امریکایی را "مصداق نقض تعهد" کلیت نظام سیاسی امریکا دانسته و برای آن سه تالی فاسد برشمرده است:
یکم: نقض تعهد، نشان فروپاشی اخلاق سیاسی است.
دوم: نقض تعهد، نشان غیر قابل دوام بودن آن نظام سیاسی است (یعنی "فروپاشی اخلاقی" به دنبال خود "فروپاشی سیاسی" را به همراه دارد).
سوم: نقض تعهدات بین المللی، مغایر با مقررات و اصول پذیرفته شده بین المللی است.
نظر به 3 تالی فاسد برشمرده شده برای نامه مذکور، پرسش های زیر قابل بررسی است:
آیا به استناد نامه مذکورمی توان نتیجه گرفت که نظام سیاسی امریکا دچار فروپاشی اخلاق سیاسی است؟
آیا نظام جمهوری اسلامی خود دچار فروپاشی اخلاقی نشده است؟

اصل جانشینی؛ اشاره به غایت درست خامنه ای
آنچه که خامنه ای آن را مغایرت با مقررات بین المللی دانسته، در حقوق بین الملل با عنوان "اصل جانشینی" شناخته می شود. در قوت و استحکام این اصل همین بس که این اصل ریشه در دکترین یعنی عرف و نرم های دیرینه بشری دارد.
بنا بر اصل جانشینی اگر یک نظام سیاسی منقضی شد و نظام سیاسی دیگر به جای آن نشست، کلیه تعهداتی که نظام سیاسی پیشین بدان متعهد بود، به نظام سیاسی جدید منتقل می شود.
برای مثال ادعای ایران در تعیین رژیم حقوقی دریای خزر دقیقا بر همین اصل استوار بود چرا که تهران معتقد بود قراردادهای موجود بین ایران و شوروی مبنی بر استفاده مساوی از دریای خزر، به کلیه کشورهایی که پس از فروپاشی شوروی در اطراف خزر به وجود آمدند نیز منتقل می شود و از این رو، کشور تازه استقلال یافته نیز باید بنا بر اصل جانشینی ملتزم به تعهدات دولت شوروی باشند.
در درستی سخن آیت الله خامنه ای همین بس که قوت اصل جانشنی تا آنجاست که حتی اگر یک نظام سیاسی رخت بست و  نظام دیگربه جای آن مستقر شد، این اصل غیر قابل خدشه است چه رسد به اینکه اگر دولتی (مثلا دولت اوباما) پایان یابد و دولت دیگر در همان نظام سیاسی ایالات متحده به قدرت برسد.
بدیهی است اگر این اصل چنان مستحکم است که تغییر نظام های سیاسی در آن خلل وارد نمی کند، تغییر یک رییس جمهور نیز در آن خلل وارد نمی کند.
دقیقا ناظر به همین تحلیل حقوقی بود که پیش از خامنه ای، ظریف در بطلان ادعای آن نامه گفته بود "خوب است این سناتورها بدانند که بر اساس حقوق بین‌الملل کنگره نیز در آینده نمی‌تواند مفاد توافق را تغییر دهد و بدیهی است که هر اقدام کنگره در جلوگیری از اجرای توافق احتمالی دولت آمریکا به مثابه نقض تعهدات بین‌المللی آن دولت خواهد بود."

آیا مدعا سناتورها، موضع رسمی امریکاست؟
خامنه ای، موضوع نامه 47 سناتور را فروپاشی اخلاق سیاسی دانسته است. اما، جای این پرسش باقی است که آیا موضوع نامه آن 47 سناتور، موضع رسمی ایالات متحده امریکاست؟
اگر چنین باشد، در فروپاشی اخلاق سیاسی امریکا نباید تردید داشت چرا که دانستیم اصل جانشنی ریشه دیرینه در تاریخ بشریت حتی در جوامع ابتدایی دارد چه رسد به کشوری مانند امریکا.
اما واقعیت این است که موضع نادرست آن نامه، فقط موضع 47 تن از 100 عضو سنا یعنی کمتر از نصف اعضاست.
برای مثال هری رید (رهبر دمکراتها در سنا)، تا آنجا پیش رفت که نامه 47 سناتور را "حمله سیاسی بچه گانه" به رییس جمهور توصیف کرد. علاوه بر اینکه تعدادی از سناتورهای جمهوریخواه نیز به امضای نامه مبادرت نکردند.  
با علم به این واقعیت که موضوع نامه، به هیچ وجه موضع تمامی اعضای سنا و موضع کلیت نظام سیاسی امریکا نیست، پرسش این است که چرا خامنه ای، امریکا را نظامی متلاشی شده و فاقد اخلاق سیاسی می داند؟ مگر به قدر وافی صداهای اعتراض درون امریکا علیه آن نامه برنخاست؟
به بیان دیگر، اگرچه مفهوماً معنای سخن خامنه ای درست است (که نقض پیمان نوعی فروپاشی اخلاقی است) اما، مصداقاً نمی توان نتیجه گرفت که صرفا بنا به گفته جمعی از سناتورها، کلیت نظام سیاسی ایالات متحده، خود را ملتزم به تعهدات پیشین نمی داند.
از قضا، اگر از کسی خلاف اخلاق سیاسی سر زده باشد، آن فرد خامنه ای است که با علم به مخالفت دیگر سناتورها، موضع آن 47 سناتور را موضع کلیت نظام سیاسی امریکا القا می کند.

فروپاشی اخلاق سیاسی در امریکا یا جمهوری اسلامی؟
تا اینجا دانستیم مدعای خامنه ای (مبنی بر فروپاشی اخلاق سیاسی در امریکا) مبتنی بر ادعای کاذبی است که می گوید کلیت نظام سیاسی امریکا رسما خود را غیر ملتزم به تعهدات دولت های پیشین می داند.
اما، اینک جای این پرسش باقی است که آیا کارنامه جمهوری اسلامی در التزام به تعهدات نظام پیشین چگونه است؟
می دانیم که در بهمن 57 نظام جمهوری اسلامی جایگزین نظام پادشاهی ایران شد. از سوی دیگر می دانیم که نظام پادشاهی ایران امضا کننده پیمان ها و میثاق های بین المللی متعددی بود که تعهداتی برای ایران به همراه داشته است. برای مثال، یکی از این تعهدات، امضای پیمان منع گسترش تسلیحات هسته ای(ان. پی. تی) است. دقیقا ناظر بر اصل جانشینی است که اینک جمهوری اسلای هزاران هزار ساعت بازرسی آژانس از تاسیسات هسته ای خود را اجازه داده است. اگر نبود تعهد دولت پادشاهی ایران، هیچ قانونی نمی توانست جمهوری اسلامی را به بازرسی ها متعهد کند مگر آنکه خود آن را امضا می کرد.
حال پرسش ساده از خامنه ای این است که چه فرقی است بین پیمان منع گسترش و  اعلامیه جهانی حقوق بشر که هر دو در زمان دولت پادشاهی امضا شدند؟
چگونه است که جمهوری اسلامی به هزاران هزار ساعت بازرسی های آژانس تن در می دهد و آن را دلیل صلح آمیز بودن برنامه هسته ی می داند اما، به قدر یک دقیقه اجازه بازرسی احمد شهید (گزارشگر منصوب شورای حقوق بشر) از ایران را نمی دهد؟ چه فرقی است بین تعهد ایران به آژانس و تعهد ایران به شورای حقوق بشر؟ چگونه است که صادق لاریجانی رییس قوه قضائیه، صراحتا اعلام می دارد که سیاست ما نپذیرفتن گزارشگر ویژه است؟
عدم التزام جمهوری اسلامی به اعلامیه حقوق بشر که توسط دولت پادشاهی امضا شد، از آن رو یاد شد که در این نوشته مختصر تنها به نمونه ای برجسته اشاره شود که جمهوری اسلامی "رسما" به نقض تعهدات پیشین خود اعتراف و اصرار دارد وگرنه تعداد تعداد میثاق هایی که جمهوری اسلامی عالماً و عامداً به نقض آن ها پراخته بیش از این هاست (برای مثال میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی یا کنوانسیون وین ناظر بر مصونیت دیپلمات ها و اماکن دیپلماتیک که در جمهوری اسلامی بارها نقض شده است)
بدیهی است این نوشتار در صدد تبرئه امریکا از مواردی که احیانا خلاف تعهدش عمل کرده ، نیست. بلکه مدعای این نوشته این است که:
اولا اقدام خامنه ای مبنی بر القای موضع جمعی از اعضای سنا به جای کلیت نظام سیاسی امریکا، اقدامی فریبکارانه است.
ثانیا اگر قرار باشد نقض تعهدات جمهوری اسلامی برشمرد، سیاهه ای بلند بالا را شامل می شود که از جمله مواردی بر شمرده شد.
اگر چنین باشد، آنگاه باید پرسید آیا جمهوری اسلامی به دلیل نقض مکرر پیمان هایش، دچار فروپاشی اخلاقی نشده؟ اگر پاسخ مثبت است آیا نباید بر اساس سخنان خامنه ای نتیجه گرفت نظامی که دچار فروپاشی اخلاقی است دچار فروپاشی سیاسی نیز می شود؟


http://www.radiozamaneh.com/209646

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر